خودم را حل میکنم در کلمه به کلمه این کتاب.نفسم را حبس میکنم تا نکند جایی از کتاب از دستم در برود و درک نکرده باقی بماند.که من حل نشده باشم در آن و تصورش نکرده باشم!!!


برشی از کتاب: 
ابهامات و آنچه در دل و ذهن و چشمان رُخشید نهفته بود، باعث شده بود که اینگونه توی سرم جولان دهد. من داشتم به او فکر می‌کردم چون می‌خواستم کشفش کنم نه تصاحب! از طرفی هم تهِ دلم نمی‌خواستم تمام زوایای ذهنی و رفتاری‌اش برایم روشن شود. احساس می‌کردم رُخشید مانند کتابی‌ست که هر بار بخوانمش چیز جدیدی دستگیرم می‌شود. مانند فیلمی که هر بار ببینمش نکته‌ی تازه‌ای از آن خواهم یافت. مانند یک موسیقیِ عمیق که هر بار گوش کنم یک نُتِ بکر از آن کشف خواهم کرد. دلم می‌خواست مدام ببینمش، بخوانمش، به اصواتِ آهنگینی که توی وجودش جریان داشت گوش کنم تا هر بار چیزی از درونش بیابم که خودش هم از آن بی‌خبر است.

#علی_سلطانی

#راز_رُخشید_برملا_شد


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

موسسه مشاوره حکمت پژوهان مهرزاد سازمان مجاهدین خلق(خائنان پلید) بهترين کترينگ ونک با تو موزیک Jeanette فصل خزان امیر دات پلاس نمونه سوالات استخدامی سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه هیئت کاراته شهرستان آستارا